-
دیدار
یکشنبه 19 خرداد 1392 13:39
خدایا میشه یه روز بیام اینجا بنویسم که لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام مستم باز می لرزد دلم دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های ! نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ آی ! نپریشی صفای زلفکم را دست آبرویم را نریزی دل ای نخورده مست لحظه ی دیدار نزدیک است. مهدی اخوان ثالث
-
با تو بودن را تجربه می کنم
پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 16:00
وقتی با تو بودم، بی تو بودن را نمی دانستم یعنی چه. گاهی افکارم بر جدایی متمرکز می شد و از خود می پرسیدم چگونه است جدایی از او که تو باشی. من به هیچ پاسخی نمی رسیدم و تلاش می کردم که هیچگاه پاسخی نیابم. امروز برای دقایقی از تو جدا شدم و چنان دردی را تحمل کردم که اگر نبود وصل دوباره تو... . امروز با تو دگر باره سخن می...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 فروردین 1392 00:52
ببار بارون ببار بارون ...که اینجا شکل زندونه ببار بارون ...دل بی طاقتم خونه ببار بارون... یکی عشقش رو گم کرده.. ببار بارون ...قراره گریه برگرده....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 فروردین 1392 07:19
با آنکه دیدن تو دیروز برایم کاملا اتفاقی بود...با آنکه حتی اسمت را هم نمی دانم..با آنکه فقط تصویر تو یادم هست.. با انکه دیدن تو فقط چند ثانیه بود...با آنکه هیچ نام و نشانی از تو ندارم...ولی برای همیشه در خاطرم می مانی...باورت نمی شود دیروز وقتی تو رفتی ....رفتم پیش خدا ...فقط گریه کردم آرزو کردم کاش این چند ثانیه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 فروردین 1392 05:00
زیبایی درون بهتر و زیباتر از زیبایی برون هست ... اینو همه میدونن و همه بزرگان دنیا هم گفتن..وای ما همچنان در پس زیبا ساختن ظاهر یا همان برون خود هستیم.من این روزها در پس این دید و بازدید ها هم خانه ای مجلل دیدم و هم خانه ای محقر!!!!!؟؟؟؟ اما باورکن در آن خانه مجلل صحبت از قیمت و رنگ و لعاب ...بود اما در خانه ای که به...
-
نوروز مبارک
پنجشنبه 8 فروردین 1392 04:40
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 فروردین 1392 04:34
بهار آمد.. ببین با آمدن بهار باید دلمان هم بهاری شود تا شکوفه های شادی و امید و آرزو در دلمان رشد کند.. من هم سعی کردم دلم را بهاری کنم.نمی دونم شاید نتونم منظورم رو تو قالب این کلمات غیرمستقیم بگم..نمی دونم..فقط در دو کلمه میگم ..بهاری شو!!!!! حداقل خودت باش.خودت....خیلی سخته؟مثل روزایی که بچه بودی؟خودت بودی... خودت...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 بهمن 1391 22:54
آدم گاهی به جایی میرسد که دست به خودکشی می زند نه اینکه تیغ بردارد رگش را بزند نه!! قید احساسش را می زند... " چارلز بوکوفسکی "
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 بهمن 1391 22:46
دلم بچگی میخواهد جلوی کدام مغازه پا بکوبم؟...
-
...
شنبه 23 دی 1391 22:56
دلم گرفته دلم عجیب گرفته است و هیچ چیز، نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش، نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست نه هیچ چیز مرا ازهجوم خالی اطراف نمی رهاند و فکر می کنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد. (سهراب سپهری)
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 دی 1391 20:50
دلم پر از حرف ها و کلمه های نگفته...که بغض کردند و یه گوشه نشستن... من خیلی وقته که حرفام رو با سکوت معنی می کنم..با سکوت به حرفای دلم شکل میدم... پ.ن:از این عکس خوشم اومدهمینطوری گذاشتم ربطی به مطالب بالا نداره!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 دی 1391 01:42
این وقتا ذهنم می پرد از روز به شب از من به تو... از تو به...ولش کن راستی چشمانت چه می خواهند بگویند؟آرام از کنارم رد می شوی و به چشمان مات من نگاه می کنی!! نگاهت ثانیه ها رانگه میدارد..هیچ نمی دانم...هیچ نمی دانم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 دی 1391 01:05
روزی به رویاهایت که هنوز با من است حسادت خواهی کرد روزی که دیگر هیچ نشانی از من نخواهی داشت... پ.ن:خوابم نمی بره نمی دونم از اشتیاق یا خستگی زیاد...آخه این دوتا احساس به یه اندازه الان با من هستن...کاش الان برف می اومد.
-
....
جمعه 26 آبان 1391 12:40
خدایا نمی خوام وقتی بعد از سالها که از خانه ابدیم بیرون اومدم و نگاهم به لباس سفید و پوسیده ام افتاد افسوس بخورم ...افسوس از این که چرا من مثله یه اسب سرکش نافرمانیت کردم ..چرا خودم را ادب نکردم..چرا اون موقع باید گریه کنم..گریه کنم به حال خود..که چرا دیر شده..کاش می شد دوباره برگردم ..دوبار برگردم و فرصت آدم شدن پیدا...
-
پدر از دوریت دیوانه شدم..دیوانه..نیستی ..از غم دوریت دیوانه شدم
دوشنبه 24 مهر 1391 22:14
خدایا بعضی وقتا واقعا زندگی سخت میشه برام...سخت از اون لحاظ که نمی تونم درک کنم... درک ...بهتره بگم درک زندگی ...بعضی وقتا حس می کنم که هیچی نمی فهمم حتی صحبت کردن هم برام سخته ..سخت که نمی تونم منظورم رو بفهمونم...بعد چطور انتظار دارم کسی درک کنه.. بتونه کمک کنه این کلاف سر درگم ذهنم را باز کنم..در سال حداقل یک بار...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 مهر 1391 21:47
نمی دونم این روزها سنگین و سخت شده برام یا ذهن منه که سنگین شده... این روزها یه حال عجیبی دارم که فقط خودم می دونم ....حاله شلوغیه...اینقدر ذهنم درد می گیره یه نسیم کوچولو وقتی از پنجره ماشین به سرم میخوره احساس می کنم خنک شدم.... نمی دونم چی میخوام ...هیچ آهنگی آرومم نمی کنه...ذهنم درد می کنه ... این روزها دلم همین...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 تیر 1391 22:41
......
-
...
یکشنبه 27 فروردین 1391 14:24
سنگم آرام آرام مینویسم و خود را میتراشم تا به شکل مجسمهای درآیم که تو بودایش کردهای. از دهان من اگر حرفی نیست کوتاهی از من است نمیدانم چگونه از تو سخن بگویم با دهانی از سنگ...
-
...
شنبه 19 فروردین 1391 02:41
... چرا همگان را نبخشم چرا از خاطر نبرم زخمها را، من که فراموش خواهم کرد نشانی خانهام چهرهی کودکم و تلفظ نامم را از دهانت . . پ.ن:عاشق بهارم ..تمام روزهای فصل بهار ...لحظه های فصل بهار ...ثانیه هاش...من عاشقم... نفس میکشم...زنده ام ...نیرو می گیرم......
-
...
جمعه 28 بهمن 1390 19:28
کلمات راز مرا می دانند...
-
...
چهارشنبه 26 بهمن 1390 20:49
خواست خدا بود که در این اندوه زندگی کنم. آنجا که تمام حسرتها فقط به من تعلق دارند آنجا که تمام دلدادگیها از آن مناند. چه غریبانه شکلی از بودن را اختیار کرده دلم که در هیئت فقدان ظهور میکند این جادو را چه کسی به آن بخشیدهاست؟ چنین شیوهی غریبی از بودن را دلی که رهاست دلی که در فرمان من نیست دلی که خود را...
-
فقط با توام دلم مال توست...
جمعه 21 بهمن 1390 14:32
دلم می گیرد ... هرچیزی یا هر کسی برایم با ارزش میشود روزگاری نمی گذرد که برای کمرنگ می شود هر روز کمرنگ و کمرنگ تر... خدایا این جا چیزی یا کسی نیست که دلم به او خوش باشد...داشتم فکر می کردم توهم اگر نبودی احساس خفگی روحم را می بلعید... تنها چیز با ارزشی که دارم مهر کربلایی ست که او به من هدیه داد و گفت این را به فال...
-
...
پنجشنبه 22 دی 1390 11:59
... ای آن که گاه گاه ز من یاد می کنی پیوسته شادزی که دلی شاد می کنی گفتی "برو!" ولیک نگفتی کجا رود این مرغ پر شکسته که آزاد می کنی پنهان مساز راز غم خویش در سکوت باری، در آن نگاه، چو فریاد می کنی ای سیل اشک من! ز چه بنیاد می کنی؟ ای درد عشق او! از چه بیداد می کنی؟ نازک تر از خیال منی، ای نگاه! لیک با سینه...
-
...
یکشنبه 11 دی 1390 11:57
زنجیره ترس-منطق من به این صورت بافته میشود : میخواهم شعر و قصه و رمان بنویسم و همسر تد باشم و مادر بچه هایمان . دلم میخواهد تد هر چه دوست دارد بنویسد و هر جا دوست دارد زندگی کند و همسر من باشد و پدر بچه هایمان. من به آنهایی که عمیقتر می اندیشند٬ بهتر مینویسند بهتر نقاشی میکنند بهتر اسکی میکنند دوست داشتن را بهتر بلدند...
-
۰۰۰
شنبه 10 دی 1390 12:56
... برگشتهام خانه. موهایم را شانه زدهام. لباس خواب به تن کردهام و منتظرم خوابم ببرد. امشب میهمانی رونمایی بود. کتابم چاپ شد، بالاخره. مدتها بود منتظر فرارسیدن چنین شبی بودم. حالا آن شب فرا رسیده، تمام شده و منتظرم خوابم ببرد. سرخوردهام؟ نمیدانم. انتظار داشتم منتقد دیلی تلگراف برایم هورا بکشد؟ نمیدانم. تنها این...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 دی 1390 12:11
...این روزها... لبخند می زنم بی دلیل عشق می ورزم بی تناسب زندگی می کنم بی خیال مدتی ست.
-
میل گم شدن ...
شنبه 10 دی 1390 07:32
میل گم شدن در من پیدا شده ست میل گم شدن در جایی بکر در فکرهای دور خستهام از حسِ خستگی از اینکه اینجا نشستهام و میگویم از اینجا و حالی که مرا خسته میکند خستهام از خستهام فکر رهاشدن مرا رها نمیکند فکر رهاشدن در رفتن در اعماق یک سفر میخواهم با بارانها سفر کنم از هرچه بگذرم روی دریاها چادر زنم میان شن شنا کنم...
-
تو خودت قضاوت کن...
شنبه 10 دی 1390 07:12
رفاقت با تو رفاقت با بادبادکی کاغذیست رفاقت با باد و دریا و سرگیجه با تو هرگز حس نکرده ام با چیزی ثابت مواجهم از ابری به ابر دیگر غلتیده ام چون کودکی نقاشی شده بر سقف کلیسا
-
بگذار لیلی ات باشم...
چهارشنبه 25 آبان 1390 18:45
من را همچون تک تک آدم های دورو بر خود نگاه کن ! همه دل نگرانی هایم مثل زنهایی است که تو میشناسی شاید کمتر شاید بیشتر ! دل نگرانی هایی که گاهی مرا تا سر حد بی خود شدن می برد گاهی هم بر نمی گرداند از نبودت میترسم از بودنت دلهره دارم و باز هم میمانم میان بودن و نبودن تو !
-
...
یکشنبه 8 خرداد 1390 13:16
مرا نادان نپندارقبل ازاینکه درون پنهان مراجستجوکنی وتصورنکن من نابغه هستم پیش ازاینکه مراازدرون مقتبس شده ام جداکنی ونگواوخسیسی مشت بسته است قبل ازاینکه قلب مرا ببینی ونگواوخیرخواهی بخشنده است پیش ازاینکه بدانی هدف من ازمهربانی وبخشش چیست ومرادوست وعاشق صدانکن پیش ازاینکه عشق من باهمه آنچه ازنوروآتش داردبرتوثابت...